Web Analytics Made Easy - Statcounter

اگر برگ‌های تاریخ این سرزمین کهن را ورق بزنیم در جای جای آن نشان از زنانی خواهیم یافت که پا به پای مردان خود برای اعتلای ایران سرفراز کوشیده اند.

نمود عینی‌تر این حقیقت را در روز‌های به ثمر نشستن انقلاب اسلامی می‌توان دید و نمونه والای آن را در روز‌های یورش ارتش بعث عراق به مرز‌های این مرز و بوم می‌توان به نظاره نشست، آن جا که بانوان، شیرمردان عرصه نبرد را تربیت و راهی جبهه‌های نبرد نمودند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آن گاه که خواهران، زینب وار در مصیبت شهادت برادران خود صبوری نمودند و همسران، داغ شوهران جوان خود را به دوش کشیدند تا ایران، امن و سربلند بماند.

راوی روایت امروز ما یکی از همین شیرزنان است، بانویی که در اولین سال‌های جنگ، داغ شهادت برادر را بر قلب لاله رنگش ابدی نمود. سپس با غم اسارت همسر در بند ارتش بعث عراق خو گرفت و پس از سال‌ها پرستوی مهاجرش با تنی زخمی بر شانه‌های شهر به آشیان بازگشت.

مادر، دختر اولش را به تازگی عروس و روانه بخت کرده بود. آن روز‌ها به احترام شهدا، عروسی‌ها در سکوت و بدون‌هیاهو برگزار می‌شد. داماد خانواده پاسدار بود و در دل، شور ایثار و مجاهدت داشت.

آقا مهدی در مراسم عروسی هم با لباس رزم حاضر شد. سال ۶۵ بود که شلمچه، وعده گاه وصل این پاسدار از جان گذشته به آستان معبود شد.

این مادر صبور باز هم زینب وار در برابر غم‌ها ایستادگی و مقاومت کرد، در حالی که نظاره گر بزرگ شدن نوه اش زینب، بدون نفس‌های گرم پدرانه بود و دختران خود را با کوشش و زحمت بسیار برای خدمت به سرزمینی که پدر برای پایداری و عزت آن جانش را فدا کرده بود، می‌پروراند. فرزندانی که اکنون در عرصه پزشکی، تعلیم و تربیت و هنر متبحّر و مایه افتخار برای کشورشان هستند.

این بانوی قهرمان، خانم نازپری بردبار است که در گفتگو با فارس، زندگی اش را این گونه روایت می‌کند.

سال ۱۳۴۰ بود و من ۱۶ ساله بودم. به واسطه دوستی پدرم با خانواده همسرم، وصلتی بین این دو خانواده صورت گرفت و من با شهید میرزاعلی مسرور ازدواج نمودم. مادر او از سادات بود و پدربزرگم برای سادات احترام خاصی قائل بود.

پس از ازدواج با همسرم تقریبا ۸ ماه در روستای ارباب زندگی کردیم. آن روز‌ها مردم به خاطر کم آبی در مضیقه بودند. سپس به محمودآباد سه دانگ آمدیم و در خانه پدربزرگم زندگی کردیم. همسرم سال ۶۴ در اردوگاه‌های عراق زیر شکنجه نیرو‌های بعث به شهادت رسید و سال۸۱ پیکرش به وطن بازگشت، ما نیز سال ۸۳ به شهرستان کوار نقل مکان نمودیم.

راضی به رضای خدا در اسارت مرد خانواده

میرزاعلی مرد باغیرت و خوش اخلاقی بود. دامادمان که به منزلمان می‌آمد، خیلی به او احترام می‌گذاشت. به من می‌گفت سریع برایش چای دم کن. میهمان را باید تکریم کرد، فرقی نمی‌کند از راه دور بیاید یا نزدیک.

همسرم سال۶۱ به جبهه رفت. هشت روز از سال ۶۲ سپری شده بود که دوباره عازم جبهه شد. در این مدت نامه‌ای برای ما فرستاد و پس از آن، از او خبری نداشتیم. برادرم در جست و جوی همسرم به تهران رفت و در بین مجروحان جنگی به دنبال او گشت، اما فایده‌ای نداشت. رزمندگان کازرونی گفته بودند میرزاعلی زخمی شد و پایش آسیب دید که عراقی‌ها او را بردند.

شب حمله در غذای رزمندگان در آشپزخانه ریکا ریخته بودند و همه دچار دل درد و تعدادی از آن‌ها در حمله دهلران اسیر شده بودند. همسرم پس از دو سال و دوماه اسارت در اردوگاه‌های عراق به شهادت رسید.

هنوز دخترم هاجر شیرخوار بود که پدرش اسیر شد. برای همین شیر من خشک شد و پدرش در نامه‌ای که فرستاد، گفته بود به او شیرخشک بدهید. دخترم مریم نیت کرد، ده روز روزه بگیرد تا خواهرش سرحال شود. شرایط سختی بود، اما، چون دلمان با انقلاب همراه بود، می‌گفتیم راضی به رضای خدا هستیم.

پس از اسارت میرزاعلی دخترم مریم، کلاس سوم راهنمایی را به صورت متفرقه خواند. سارا غمگین و درس خواندن در این شرایط برایش سخت بود. اما من او را به درس خواندن توصیه و در این راه حمایت کردم.

ما در روستای محمودآباد زندگی می‌کردیم، وسایل نقلیه کم بود. گاهی با سارا و مریم همراه کامیون‌های آجری از روستا به کوار می‌رفتیم تا آن دو بتوانند در کلاس درس حاضر شوند.

از دست دادن برادر؛ داغی که تاب آوردنش دشوار است

برادرم، شهید خدامراد بردبار شیرخوار بود که من ازدواج کردم. او کم‌کم قد کشید و درس خواند. اهل کتاب و مطالعه بود و زندگی نامه ائمه را می‌خواند. در بحبوحه جنگ، کتاب‌هایی را مطالعه می‌کرد که در جبهه به کار بیاید. گاهی شب‌ها تا دیروقت فیلم‌های جنگی و فیلم اسرا تماشا می‌کرد و می‌گفت این‌ها را به اسارت گرفته و از آن‌ها کار می‌کشند.

او از همان سال اول جنگ به جبهه رفت. آبادان را بمباران کرده بودند، خدامراد به آنجا رفت و اجساد را از زیر آوار‌ها بیرون می‌آورد. سال ۶۰ نیز به کردستان رفت و سه ماه در آنجا ماموریت انجام داد.

گاهی به برادرم می‌گفتیم برای ما نیز در جبهه جایی پیدا کن تا برای کمک بیاییم.، اما او می‌گفت وظیفه زن، شوهر داری و رعایت حجاب است، شما اگر این وظایف را به خوبی انجام بدهید، جهاد کرده اید.

او از شهریور ماه سال۶۰ دوباره عازم جبهه شد و پس از ۹۰ روز حضور در جبهه به عنوان تک تیرانداز، نهم آذرماه در عملیات بستان به شهادت رسید.

خدامراد هنگام شهادت۱۹ ساله بود. او در دامان مادری تربیت یافته بود که به شدت از غیبت کردن پرهیز می‌نمود و اعتقاد راسخ داشت که غیبت از گناهان بزرگ است. مادرم بانویی باایمان بود و سال۸۵ به رحمت خدا رفت.

پس از شهادت برادرم پیکرش را به سردخانه جهرم برده بودند. ما برای استقبال از پیکرش به دوراهی جهرم رفتیم. ساعتی منتظر ماندیم‌تا او را آوردند. در سپاه کوار طی مراسمی او را تشییع نموده و در گلزار شهدای روستای محمودآباد سه دانگ به خاک سپردند.

خدامراد ماه رمضان که می‌شد با شربت از نمازگزاران روزه دار پذیرایی می‌کرد. سال بعد که ماه رمضان آمد، وقت سحر و افطار خیلی به ما سخت می‌گذشت که او کنارمان نبود. همسرم به شهادت رسیده بود، خدامراد هم در جمع ما نبود و ما سال سختی را سپری کردیم.

وقتی عملیات کربلای۵، داماد خانواده را تا اوج آسمان‌ها ماوا داد

داماد ما شهید مهدی شمس میمندی، پاسدار بود. او بسیار با ایمان بود و به و به دنیا دلبستگی نداشت. دوست نداشت از سهمیه‌هایی که به پاسداران تعلق می‌گرفت، چیزی را به خانه بیاورد.

او همیشه می‌گفت فرزندانتان را از کودکی با مسجد آشنا و مانوس کنید، به گونه‌ای که وقتی بزرگ شدند با شوق و روی باز در مسجد حضور یابند.

شهید مهدی یک خواهر دارد و خودش تک پسر خانواده بود. پدرش به کویت می‌رفت و آنجا کار می‌کرد، از این رو از لحاظ مالی مشکلی نداشت.

وقتی شهید میمندی با دخترم ازدواج نمود، تقریبا ۵ ماهی بود که برادرم خدامراد شهید شده بود. مدام از جبهه‌ها شهید می‌آوردند و عروسی گرفتن مرسوم‌نبود. خانه داماد کوار بود و ما در محمودآباد زندگی می‌کردیم.

دخترعمه ام مشاطه روستا بود و عروس را به سبک آن زمان آرایش کرد. خانواده داماد روز اول برای عروسشان رخت و لباس آوردند و غروب روز بعد عروس را به خانه داماد بردند. به خاطر فضای آن روز‌ها عروسی‌ها بدون سر و صدا برگزار و حجله‌ها با گلیم و جاجیم تزئین می‌شد.

شهید مهدی شمس میمندی بیشتر در جبهه‌ها حضور داشت و کمتر به مرخصی می‌آمد. او به نشستن پشت میز و صندلی محل کار علاقه نداشت و پاسداری را حضور تمام قد در دل میدان نبرد تفسیر می‌کرد.

او از اینکه قرار بود فرزندش به دنیا بیاید، بسیار خوشحال بود. سرانجام انتظار به پایان رسید و خداوند دختری به او عطا کرد.

آقا مهدی نام دخترش را زینب گذاشت. هنوز دخترش نمی‌توانست راه برود که آسمانی شد. شهید مهدی در اولین روز عملیات کربلای۵ در منطقه شلمچه به آرزوی دیرین خود که شهادت در راه خدا بود، رسید.

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: شهید اسارت شهادت رسید شهید مهدی روز ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۶۹۷۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مراسم اولین سالگرد شهادت آیت الله سلیمانی در زاهدان برگزار می شود

به گزارش خبرگزاری مهر، حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمدرضا ثبوتی گفت: براساس برنامه ریزی صورت گرفته، مراسم بزرگداشت شهید آیت الله عباسعلی سلیمانی روز دوشنبه دهم اردیبهشت ماه با حضور فرزندان شهید، در محل مسجد جامع شهر زاهدان برگزار می‌شود.

وی تصریح کرد: این مراسم از ساعت ۹و۳۰ تا ۱۱و۳۰ دقیقه در محل مسجد جامع شهر زاهدان برگزار خواهد شد.

کد خبر 6086672

دیگر خبرها

  • یادواره سردار شهید سیدمعروف ایرانی در صومعه سرا
  • یک خبرنگار دیگر در غزه شهید شد/ شهادت ۱۴۱ خبرنگار از آغاز جنگ
  • سردار فدوی: شهید حجازی در توانمندسازی جبهه مقاومت نقش موثری ایفا کرد
  • یادواره خانگی شهید جابر صمدی در چهار برج
  • نخستین سالگرد شهادت آیت الله سلیمانی در زاهدان برگزار می‌شود
  • ۲ شهید و ۴ زخمی در حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان+ فیلم
  • توزیع ۶۰ بسته‌ معیشتی در رشت
  • توزیع بسته‌های معیشتی
  • مراسم اولین سالگرد شهادت آیت الله سلیمانی در زاهدان برگزار می شود
  • ۲۷۱ نفر از رزمندگان حزب الله شهید شده اند